تبلیغات
تبلیغات
<-Text3->
نوشته شده توسط : mohammad

مثلثات یا سه‌بَرسنجی (به انگلیسی: Trigonometry) یکی از شاخه‌های ریاضیات است که روابط میان طول اضلاع و زاویه‌های مثلث را مطالعه می‌کند. نخستین کاربرد مثلثات در مطالعات اخترشناسی بوده‌است. اکنون مثلثات کاربردهای زیادی در ریاضیات محض و کاربردی دارد.

بعضی از روش‌های بنیادی تحلیل، مانند تبدیل فوریه و معادلات موج، از توابع مثلثاتی برای توصیف رفتار تناوبی موجود در بسیاری از فرایندهای فیزیکی استفاده می‌کنند. هم‌چنین مثلثات پایه علم نقشه‌برداری است.

ساده‌ترین کاربرد مثلثات در مثلث قائم‌الزاویه است. هر شکل هندسی دیگری را نیز می‌توان به مجموعه‌ای از مثلث‌های قائم‌الزاویه تبدیل کرد. شکل خاصی از مثلثات، مثلثات کروی است که برای مطالعه مثلثات روی سطوح کروی و منحنی به کار می‌رود.

تاریخچه

احتمالاً مثلثات برای استفاده در ستاره‌شناسی ایجاد شده و کاربردهای اولیه آن نیز در همین باره بوده‌است. از ابرخس ستاره شناس یونانی به عنوان پدر مثلثات یاد می شود.

واژگان مثلثات در متون فارسی و عربی قدیم با امروزه تفاوت داشت. برخی از این تفاوت‌ها از این قرار است:

نام قدیم در فارسیمعنی نامنام امروزی
جیب گریبان سینوس
جیب تمام گریبان پُر کسینوس
ظل، ظل معکوس سایه تانژانت
ظل تمام، ظل مستوی سایه پُر کتانژانت
قاطع، قطر ظل بُرنده سکانت
قاطع تمام بُرنده پُر کسکانت

کلیات

تابع‌های اصلی مثلثات

 
اجزای مثلث قائم الزاویه

مجموع زاویه‌های داخلی مثلث برابر ۱۸۰ درجه است؛ بنابراین در مثلث قائم‌الزاویه با داشتن مقدار یک زاویه تند، می‌توان مقدار زاویه دیگر را به دست آورد. با مشخص بودن زاویه‌ها می‌توان نسبت میان اضلاع را یافت. به این ترتیب، اگر اندازه یک ضلع معلوم باشد، اندازه دو ضلع دیگر قابل محاسبه است. نسبت میان اضلاع مثلث، با استفاده از توابع مثلثاتی زیر، محاسبه می‌شود. در شکل روبرو، برای زاویه تند A که مجاور وتر c و ضلع b و روبرو به ضلع a است، داریم:

  • تابع سینوس که به صورت نسبت ضلع مقابل به وتر تعریف می‌شود: {\displaystyle \sin A={\frac {a}{\,c\,}}}\sin A={\frac  {a}{\,c\,}}
  • تابع کسینوس که به صورت نسبت ضلع مجاور به وتر تعریف می‌شود: {\displaystyle \cos A={\frac {b}{\,c\,}}}\cos A={\frac  {b}{\,c\,}}
  • تابع تانژانت که به صورت نسبت ضلع مقابل به ضلع مجاور تعریف می‌شود: {\displaystyle \tan A={\frac {a}{\,b\,}}={\frac {a}{\,c\,}}*{\frac {c}{\,b\,}}={\frac {a}{\,c\,}}/{\frac {b}{\,c\,}}={\frac {\sin A}{\cos A}}\,.}\tan A={\frac  {a}{\,b\,}}={\frac  {a}{\,c\,}}*{\frac  {c}{\,b\,}}={\frac  {a}{\,c\,}}/{\frac  {b}{\,c\,}}={\frac  {\sin A}{\cos A}}\,.

توابع مثلثاتی برای زاویه B نیز به همین ترتیب قابل محاسبه هستند. از آن‌جایی که ضلع مقابل زاویه A مجاور زاویه B است و برعکس، سینوس یک زاویه برابر با کسینوس زاویه دیگر است. به عبارت دیگر: {\displaystyle \sin A=\cos B}\sin A=\cos B و {\displaystyle \cos A=\sin B}\cos A=\sin B.

عکس تابع‌های بالا نیز با نام‌های سکانت (معکوس کسینوس)، کسکانت (معکوس سینوس) و کتانژانت (معکوس تانژانت) تعریف می‌شوند.

سکانت:
{\displaystyle \sec A={\frac {1}{\cos A}}={\frac {c}{b}}}\sec A={\frac  {1}{\cos A}}={\frac  {c}{b}}
کسکانت:
{\displaystyle \csc A={\frac {1}{\sin A}}={\frac {c}{a}}}\csc A={\frac  {1}{\sin A}}={\frac  {c}{a}}
کتانژانت:
{\displaystyle \cot A={\frac {1}{\tan A}}={\frac {\cos A}{\sin A}}={\frac {b}{a}}}\cot A={\frac  {1}{\tan A}}={\frac  {\cos A}{\sin A}}={\frac  {b}{a}}

دایره واحد مثلثاتی

 
نمایش تابع‌های مثلثاتی زاویه θ روی دایره واحد مثلثاتی

تابع‌های مثلثاتی برای زاویه‌های تند بر اساس رابطه‌های بالا محاسبه می‌شوند. برای زاویه‌های بزرگتر از ۹۰ درجه (π/۲ رادیان)، می‌توان از مفهوم دایره مثلثاتی بهره گرفت. در دایره مثلثاتی، هر زاویه‌ای از صفر تا ۳۶۰ درجه را می‌توان رسم کرد و تابع‌های مثلثاتی آن را به دست آورد. همان گونه که در شکل روبرو دیده می‌شود، تابع‌های مثلثاتی برای زاویه‌های بزرگتر از ۹۰ درجه را می‌توان به صورت تابعی از زاویه‌های کوچکتر از ۹۰ درجه، یافت. برای نمونه، تابع‌های مثلثاتی برای زاویه‌های ربع دوم دایره (۹۰ تا ۱۸۰ درجه) با دوران دایره مثلثاتی به میزان ۹۰ درجه، به صورت جدول زیر به دست می‌آیند:

دوران π/۲
{\displaystyle {\begin{aligned}\sin(\theta +{\tfrac {\pi }{2}})&=+\cos \theta \\\cos(\theta +{\tfrac {\pi }{2}})&=-\sin \theta \\\tan(\theta +{\tfrac {\pi }{2}})&=-\cot \theta \\\csc(\theta +{\tfrac {\pi }{2}})&=+\sec \theta \\\sec(\theta +{\tfrac {\pi }{2}})&=-\csc \theta \\\cot(\theta +{\tfrac {\pi }{2}})&=-\tan \theta \end{aligned}}}{\begin{aligned}\sin(\theta +{\tfrac  {\pi }{2}})&=+\cos \theta \\\cos(\theta +{\tfrac  {\pi }{2}})&=-\sin \theta \\\tan(\theta +{\tfrac  {\pi }{2}})&=-\cot \theta \\\csc(\theta +{\tfrac  {\pi }{2}})&=+\sec \theta \\\sec(\theta +{\tfrac  {\pi }{2}})&=-\csc \theta \\\cot(\theta +{\tfrac  {\pi }{2}})&=-\tan \theta \end{aligned}}

تناوب

تابع‌های مثلثاتی برای زاویه‌های بزرگتر از ۳۶۰ درجه (۲π) و کوچکتر از صفر درجه نیز تعریف می‌شوند. برای هر زاویه 'θ مقدار تابع، برابر با مقدار تابع برای زاویه θ درون دایره (‎۰<θ<۳۶۰) خواهد بود که در رابطه θ'=۳۶۰+۲kθ صدق کند؛ بنابراین تابع‌های مثلثاتی با یک تناوب مشخص تکرار می‌شوند. دوره تناوب تابع‌های تانژانت و کتانژانت، ۱۸۰ درجه (π) و دوره تناوب سایر تابع‌ها ۳۶۰ درجه (۲π) است.

تابع وارون

برای تابع‌های مثلثاتی، تابع وارون در بازه مشخصی که شرط یک به یک بودن تابع برقرار باشد، تعریف می‌شود. این تابع‌ها متناظر با تابع اصلی، آرک‌سینوس، آرک‌کسینوس و آرک‌تانژانت نامیده می‌شوند.

روابط اصلی

بعضی از رابطه‌های مثلثاتی برای همه زاویه‌ها بر قرار هستند که به این رابطه‌ها، اتحاد مثلثاتی گفته می‌شود. از جمله، برخی از این اتحادها در تعیین مشخصات مثلث (مانند مساحت و شعاع دایره محیطی) کاربرد دارند و برخی برای محاسبه تابع‌های مثلثاتی برای مجموع یا تفاضل دو زاویه مورد استفاده قرار می‌گیرند.

اتحادهای فیثاغورس

اتحاد اصلی به صورت زیر است:

{\displaystyle \sin ^{2}A+\cos ^{2}A=1\ }\sin ^{2}A+\cos ^{2}A=1\

می‌توان از اتحاد بالا دو اتحاد دیگر را استخراج نمود:

{\displaystyle \sec ^{2}A-\tan ^{2}A=1\ }\sec ^{2}A-\tan ^{2}A=1\
{\displaystyle \csc ^{2}A-\cot ^{2}A=1\ }\csc ^{2}A-\cot ^{2}A=1\

کاربرد اتحادها در مثلث

قانون سینوس‌ها

با استفاده از قانون سینوس‌ها در هر مثلث دلخواه، می‌توان با معلوم بودن اندازه یک ضلع و دو زاویه مجاور آن، اندازه دو ضلع دیگر را محاسبه نمود. هم‌چنین می‌توان مساحت مثلث (Δ) و شعاع دایره محیطی آن (R) را به دست آورد:

{\displaystyle {\frac {a}{\sin A}}={\frac {b}{\sin B}}={\frac {c}{\sin C}}=2R={\frac {abc}{2\Delta }}}{\frac  {a}{\sin A}}={\frac  {b}{\sin B}}={\frac  {c}{\sin C}}=2R={\frac  {abc}{2\Delta }}

بر اساس اتحاد بالا، مساحت مثلث با معلوم بودن اندازه دو ضلع و زاویه میان آن‌ها از رابطه زیر، قابل محاسبه است:

{\displaystyle {\mbox{Area}}=\Delta ={\frac {1}{2}}ab\sin C.}{\mbox{Area}}=\Delta ={\frac  {1}{2}}ab\sin C.

قانون کسینوس‌ها[ویرایش]

با استفاده از قانون کسینوس‌ها در هر مثلث دلخواه، با معلوم بودن اندازه دو ضلع و زاویه میان آن‌ها، اندازه ضلع سوم به صورت زیر تعیین می‌شود:

{\displaystyle c^{2}=a^{2}+b^{2}-2ab\cos C,\,}c^{2}=a^{2}+b^{2}-2ab\cos C,\,

رابطه‌های تبدیل زاویه

{\displaystyle \sin(A\pm B)=\sin A\ \cos B\pm \cos A\ \sin B}\sin(A\pm B)=\sin A\ \cos B\pm \cos A\ \sin B

{\displaystyle \cos(A\pm B)=\cos A\ \cos B\mp \sin A\ \sin B}\cos(A\pm B)=\cos A\ \cos B\mp \sin A\ \sin B
{\displaystyle \tan(A\pm B)={\frac {\tan A\pm \tan B}{1\mp \tan A\ \tan B}}}{\displaystyle \tan(A\pm B)={\frac {\tan A\pm \tan B}{1\mp \tan A\ \tan B}}}
{\displaystyle \cot(A\pm B)={\frac {\cot A\ \cot B\mp 1}{\cot B\pm \cot A}}}\cot(A\pm B)={\frac  {\cot A\ \cot B\mp 1}{\cot B\pm \cot A}}

برخی روابط مثلثاتی

{\displaystyle \sin(2\alpha )=2sin(\alpha )cos(\alpha )}{\displaystyle \sin(2\alpha )=2sin(\alpha )cos(\alpha )}
{\displaystyle cos(2\alpha )=cos^{2}(\alpha )-sin^{2}(\alpha )=1/2(1-sin(2\alpha ))=1/2(1+cos(2\alpha ))}{\displaystyle cos(2\alpha )=cos^{2}(\alpha )-sin^{2}(\alpha )=1/2(1-sin(2\alpha ))=1/2(1+cos(2\alpha ))}

نگارخانه



:: بازدید از این مطلب : 88
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 15 بهمن 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

واژه یا کلمه (به عربی: كلمة) به مجموعهٔ حروفی که یک واحد را تشکیل دهند گفته میشود. در دستور زبان فارسی، معمولاً کلمه را به نُه بخش تقسیم می‌کنند: اسم، صفت، عدد، کنایه، فعل، قید، حرف اضافه، حرف ربط، صوت.

«واژه» کوچک‌ترین شکل معنادار از حرفها می‌باشد اگر بتواند به‌تنهایی به‌کار رود. برای نمونه، «-انه» در واژه‌هایی مانند مردانه، زنانه، مهربانانه، دارای معنی ویژهٔ خود است، ولی از آن جا که نمی‌توان آن را به‌تنهایی به‌کار برد، واژه نامیده نمی‌شود. بسیاری از واژه‌ها به بخش‌های کوچک‌تری بخش‌پذیرند که به آن‌ها تکواژ گفته می‌شود. تکواژ کوچکترین بخش کلمه است که در بسیاری از موارد یک کلمهٔ مستقل محسوب شده و در برخی موارد نیز کلمه به حساب نمی‌آید.

فرم‌های آزاد[ویرایش]

بیشتر زبان‌شناسان بر این باورند که بهترین روش برای تعریف واژگان بر پایهٔ قالب‌هایی است که واژه‌ها از جنبه‌های نحوی اختیار می‌کنند. پذیرفته‌ترین تعریف ارائه‌شده بر این مبنا عبارت است از:

«واژه، فرم آزادِ[۱] کمینه[۲] در یک زبان است.»

فرم آزاد به بن‌پاره‌ای از زبان گفته می‌شود که بتواند به‌صورت تنها وجود داشته باشد و به مکان و موقعیت کاملاً ثابت و تغییرناپذیری نسبت به اجزاء زبانی محیط پیرامون خود نیاز نداشته باشد. مطابق تعریف بالا، «شکارچی» یک واژه است، چرا که، می‌تواند به‌تنهایی پدیدار شود و پدیداریِ آن در محل‌های گوناگونی در طول جمله رخ دهد.

مثال‌ها:

  1. شکارچیان به تعقیب آهو پرداختند.
  2. آهو توسط شکارچیان مورد تعقیب قرار گرفت (یا: تعقیب شد).

در مقام مقایسه، واحدهای «چی» و «ان» (در شکارچیان) کلمات به حساب نمی‌آیند، زیرا اجازه ندارند که به حالت منزوی وجود پیدا کنند، بلکه، باید حتماً موقعیت مکانی‌شان نسبت به سایر اجزاء زبانی مجاور ثابت و تغییرناپذیر باقی بماند.

انواع واژه[ویرایش]

واژه به‌طورکلی به هفت دسته تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از: اسم، فعل، حرف، صفت، ضمیر، قید، صوت. مثلاً آهو یک اسم و سبز یک صفت است.

صرف[ویرایش]

مقالهٔ اصلی: صرف

واژه‌های مورد مصرف انسان در زبان‌های طبیعی را می‌توان به دو دسته قسمت کرد:

  • واژه‌های ساده
  • واژه‌های پیچیده

واژگان ساده آن‌هایی هستند، که نمی‌توانیم به یکاهای معنادار کوچک‌تر خردشان کنیم، درحالی‌که تکه‌های واژگان پیچیده را می‌توان واکاوی کرد.



:: بازدید از این مطلب : 77
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 12 بهمن 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

تولید مثل را به معنای اعم می‌توان گسترش ماده زنده در زمان و مکان دانست. اهمیت این فرآیند برای همانند سازی ماده زنده آشکار است. زیرا ساخته شدن واحدهای زنده جدید ، هم جانشینی ماده زنده را امکان‌پذیر می‌سازد و هم مقدار آن را در همه ترازهای سازمانی ماده افزایش می‌دهد. پدید آمدن واحدهای جدید ، نیاز به ماده خام دارد و تولید مثل در هر تراز که باشد، در گرو وجود مواد غذایی کافی است. مضاعف شدن هر واحد زنده نشانه آن است که همه واحدهای کوچکتر سازنده آن قبلا مضاعف شده‌اند. تولید مثل باید ابتدا در تراز مولکولی صورت گیرد تا در هر یک از ترازهای دیگر انجام‌پذیر باشد.

تولید مثل در تراز مولکول

افزایش همه نوع مولکول درون سلول بوسیله چهار فرآیند مختلف تولید مثل در تراز مولکول ، صورت می‌گیرد. ساده‌ترین صورتهای تولید مثل در تراز مولکول ، گردآوری (accumulation) است. صورت دیگر تولید مثل در تراز مولکول عبارت از ترکیب تحت تاثیر آنزیمها است که گردآوری را به منزله یکی از مراحل جزء دربرمی‌گیرد. سومین صورت تولید مثل در تراز مولکول ، شامل دو صورت قبلی به اضافه ترکیبی که مستقیما به ژن وابسته است، می‌شود. که این ترکیب DNA نام دارد. تکثیر مولکول DNA ، چهارمین صورت تولید مثل در تراز مولکول است. نتیجه طبیعی تولید مثل در تراز مولکول ، نمو سلول است.

تولید مثل در تراز سلول

فقط معدودی از رویدادهای زیست شناختی به اندازه تقسیم سلولی برای ماده زنده مهم هستند. تقسیم شدن سلول ، تنها راه تکثیر جانداران تک سلولی است. در جریان این فرآیند ، سلولهای زاینده پدید می‌آیند و سپس به افراد بالغ پرسلولی تبدیل می‌شوند. در بعضی آغازیان ، یک سلول بطور همزمان به چند سلول تقسیم می‌شود که این فرآیند تقسیم چندتایی نام دارد. تقسیم سلولی شامل دو فرآیند دو نیم شدن سیتوپلاسم و تقسیم هسته سلول می‌باشد. میتوز نام دیگر تقسیم سلولی نیست، بلکه مشخص کننده نوع بخصوصی از تقسیم هسته است. تقسیم سلولی در آغازیان پست شامل مضاعف شدن ژنهاست اما میتوز نیست، زیرا پروکاریوتها هسته مشخصی ندارند.

تولید مثل رویشی و زایشی

در هر یک از صورتهای تولید مثل رویشی ، واحد زاینده شامل تمامی جاندار والد یا بخش عمده‌ای از پیکر آن است. برای مثال در جانداران تک سلولی واحد زاینده همه سلول بالغ است و تولید مثل از راه تقسیم سلولی صورت می‌گیرد. در جانداران پرسلولی ، واحد زاینده را بخش نسبتا بزرگی از پیکر والد تشکیل می‌دهد. تولید مثل رویشی به روشهای جوانه زدن ، قطعه قطعه شدن و روش نوپدیدی صورت می‌گیرد.

هر جاندار پرسلولی اعم از این که قادر به تولید مثل رویشی نیز باشد یا نه ، می‌تواند بوسیله یک سلول زاینده تولید مثل کند. سلولهای زاینده برای تولید مثل تخصص یافته‌اند و در اندامهای جنسی تولید می‌شوند. سلولهای زاینده برحسب سرنوشتشان دو گروه هستند: هاگ که همانند واحدهای تولید مثل رویشی می‌تواند مستقیما به افراد بالغ تبدیل شوند. گروه دیگر از سلولهای زاینده به نام گامتها هستند که در اثر لقاح بین دو سلول گامت از دو جنس متفاوت ، باعث تولید جاندار جدید می‌شوند.

تولید مثل در گیاهان

تولید مثل گیاهی با داشتن دور زندگی دیپلو هاپلونتیک و دو نسل گامتوفیت و اسپروفیت نامشابه مشخص می‌شود. بیشتر گیاهان اندامهای تولید مثلی پرسلولی دارند که آنتریدی و آرکگن نامیده می‌شوند. این اندامها در نسل گامتوفیت بوجود می‌آیند و به این ترتیب آنتروزوئید و تخمزا تولید می‌کنند. از ترکیب آنتروزوئید و تخمزا سلول تخم یا زیگوت حاصل می‌شود. زیگوت از مراحل جنینی مشخصی می‌گذرد و به یک اسپروفیت رسیده تبدیل می‌شود.

خزه‌ایها

در همه انواع خزه‌ایها ، گامتوفیت از اسپروفیت بزرگتر است. گامتوفیت خزه‌ایها را مخصوصا از روی راههای تولید مثل رویشی آن می‌شناسند. در خزه‌ها تولید مثل رویشی یا غیر جنسی به روش قطعه قطعه شدن و تولید جامهای جوانه بر روی ریسه‌ها ، صورت می‌گیرد. در خزه‌ها اندامهای جنسی شامل آنتریدی و آرکگن است که با لقاح آنتروزوئید و تخمزا ، تخم تولید شده و از رشد تخم اسپروفیت حاصل می‌شود.

بازدانگان

در همه بازدانگان اندامهای تولید مثلی به صورت مخروط است. مخروطها شامل مخروطهای نر و ماده هستند که در داخل آنها میکروسپورها و مگاسپورها در اثر تقسیم میوز تولید می‌شوند. در اثر لقاح آنها سلول تخم حاصل شده و تخم به گیاه بالغ تبدیل می‌شود.

نهاندانگان

در این دسته از گیاهان گل ، همتای مخروط بازدانگان است. ساختمان گل شامل گلبرگ ، کاسبرگ ، پرچم و برچه می‌باشد. دانه گرده در داخل پرچم تولید می‌شود و تخمک در داخل برچه ، دانه گرده به عنوان گامتوفیت نر دو هسته رویشی و زایشی را بوجود می‌آورد و تخمک گامتوفیت ماده رابوجود می‌آورد که در داخل آن تخمزا تشکیل می‌شود. در اثر لقاح آنتروزوئید و تخمزا دانه حاصل می‌شود که در اثر جوانه زدن دانه ، گیاه جدید تشکیل می‌شود.

تولید مثل در جانوران

تولید مثل رویشی از طریق قطعه قطعه شدن یا جوانه زدن در بعضی از گروههای جانوری انجام می‌شود. تولید مثل از راه نوپدیدی پس از جراحت دیدن، امری متداول است. قدرت ترمیم در بیشتر گروههای جانوری بسیار محدود است. هاگ سازی انجام نمی‌شود و در واقع ، مورد نیاز هم نیست، زیرا تحرک جانوران در مرحله بلوغ یا پیش از بلوغ ، انتشار گونه‌ها را تامین می‌کند. گذشته از هر نوع تولید مثلی که جانوران ممکن است داشته باشند، تولید مثل جنسی در همه آنها انجام می‌شود. جنسها جدا از هم هستند و هرمافرودیسم فقط در معدودی از جانوران کم تحرک دیده می‌شود.

دستگاه تولید مثل جنسی شامل بیضه و تخمدان است و مجراهایی که این اندامها را به خارج از بدن مربوط می‌سازد نیز معمولا وجود دارند. گامت سازی با تقسیم میوز همراه است. اسپرم و تخمک نماینده مرحله هاپلوئید دور زندگی دیپلونتیک است. از تخمک لقاح یافته ، جنینی پدید می‌آید که یا مستقیما به فرد بالغ تبدیل می‌شود یا ابتدا به صورت لارو درمی‌آید و سپس به مرحله بلوغ می‌رسد.

تولید مثل در انسان

الگوی تولید مثل در انسان به آنچه که در جانوران ساکن خشکی مشاهده می‌شود و بطور اخص به تولید مثل در پستانداران بچه‌زا شباهت دارد. تماس نزدیک بین اعضای تخصص یافته تولید مثلی ، انجام لقاح داخلی را تسهیل می‌کند. مواد غذایی از طریق جفت به جنین در حال رشد می‌رسد. رحم ، جسم زرد و پرده‌های جنین ، در دوران بارداری انسان همان کنشهایی را دارند که در تمام پستانداران جفت‌دار دیگر از خود ظاهر می‌سازند. اما با این همه شباهت ، رفتار جنسی و تولید مثل در آدمی صاحب چندین ویژگی می‌باشد. مثلا طول دوره‌ای که در آن توانایی باروری وجود دارد در مقایسه با استانداردهای جانوری ، در انسان بیشتر است از آن گذشته فقط انسانها هستند که می‌توانند کنترلی قابل توجه بر تکثیر نسل خود داشته باشند.



:: بازدید از این مطلب : 53
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 بهمن 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

یکی از درس های ساده مبحث بردار ، ضرب عدد در بردار هست . در این درس میخوایم ضرب عدد در بردار رو هم به صورت ترسیمی و هم به صورت مختصاتی به شما آموزش بدیم. وقتی یه عددی توی برداری ضرب میشه ، به این معنی هست که اندازه بردار قراره تغییر کنه. مثلا اگه عدد ۲ توی برداری ضرب بشه ، یعنی اینکه طول بردار باید …

 


ضرب عدد در بردار به دو روش ترسیمی و مختصاتی

یکی از درس های ساده مبحث بردار ، ضرب عدد در بردار هست . در این درس میخوایم ضرب عدد در بردار رو هم به صورت ترسیمی و هم به صورت مختصاتی به شما آموزش بدیم. پیشنهاد میکنم درس قبلی با عنوان جمع بردارها به روش متوالی و روش متوازی الاضلاع رو هم بخونید تا با مبحث بردارها بیشتر آشنا بشید.

ضرب عدد در بردار به روش ترسیمی :

وقتی یه عددی توی برداری ضرب میشه ، به این معنی هست که اندازه بردار قراره تغییر کنه. مثلا اگه عدد ۲ توی برداری ضرب بشه ، یعنی اینکه طول بردار باید ۲ برابر شه . اگه عدد ۱/۳ توی برداری ضرب شد ، یعنی اینکه طول بردار باید ۱/۳ برابر بشه. یا به زبون ساده تر طول بردار باید تقسیم بر ۳ بشه.

پس حواسمون باشه که وقتی یه عدد بزرگتر ۱ در برداری ضرب بشه ، اندازه بردارمون بزرگتر و زمانی هم که عددش کوچکتر از ۱ باشه ، اندازه بردارمون کوچیکتر میشه.

به شکل های زیر توجه کنین :

ضرب عدد در بردار روش ترسیمی 1 - درس در خانه

اگه دقت کرده باشین فقط اندازه رو تغییر دادیم اما راستا و جهت تغییر نکرده. اگه بیایم جهت بردار رو عوض کنیم یا اینکه عمودی تر و افقی ترش کنیم . مسئله رو اشتباه حل کردیم.

شکل های زیر نمونه هایی از جواب های غلط هستش :

ضرب عدد در بردار - جواب اشتباه - درس در خانه

اگه عددی که داره توی بردار ضرب میشه ، یک عدد منفی بود. اون وقت آیا ما باید کار خاصی انجام بدیم یا اینم با قبلیا فرقی نداره !؟؟

جواب این سوال رو به صورت یک نکته براتون مینویسم:

نکته : اگر عددی منفی در بردار ضرب بشه ، علاوه بر اینکه اندازه بردار رو تغییر میده ، جهت بردار رو هم عوض میکنه

مثلا اگه خودش از چپ به راست بوده فلش بردارمون ، ما باید اون رو از راست به چپ بکشیم. چند نمونه رو توی شکل زیر می بینید :

ضرب عدد منفی در بردار - درس در خانه

یکی از دانش آموزان سوال کرده بوده که بعضی وقت ها هیچ عددی نمی بینیم که ضرب شده باشه ، فقط یه علامت منفی پشت بردار میذارن. این رو باید چیکار کنیم ؟!

یک علامت منفی تنها یعنی که شما فقط باید جهت بردار رو عوض کنید ، همین . در این حالت گفته میشه شما بردار قرینه رو رسم کردید. مثل شکل زیر :

بردار قرینه - ضرب عدد در بردار - درس در خانه

ضرب عدد در بردار به روش مختصاتی :

این روش هم به همون آسونی روش قبل هستش. برای ضرب عددی توی بردار به روش مختصاتی فقط کافیه اون عدد رو  هم در طول و هم در عرض بردار ضرب کنیم.

این که عددمون صحیح باشه یا کسری یا اعشاری برای ما فرقی نمی کنه ، فقط کافیه که ما درست ضرب کردن رو بلد باشیم.

به مثال های زیر توجه کنید :

ضرب عدد در بردار - روش مختصاتی - درس در خانه



:: بازدید از این مطلب : 113
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 3 بهمن 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

نور مرئی یا نور یا رُوشَنی یا شید (به انگلیسی: Light)، یک تابش الکترومغناطیسی (به انگلیسی: Electromagnetic) و حاوی فوتون (به انگلیسی: Photon) است که با چشم انسان و دیگر موجودات، دیده می‌شود. نور مرئی با طول‌موجی از حدود ۳۸۰ تا حدود ۷۴۰ نانومتر در بین دو نور نامرئی فروسرخ (به انگلیسی: Infrared) که در طول‌موج‌های بلندتر و فرابنفش (به انگلیسی: Ultraviolet) که با طول‌موج‌های کوتاه‌تر یافت می‌شود، قرار دارد.

نظریه جیمز کلارک ماکسول(به انگلیسی: James Clerk Maxwell) دربارهٔ انتشار الکترومغناطیس و نور بحث می‌کند در حالیکه نظریه کوانتومی برهم‌کنشِ نور و ماده یا جذب و نشر آن را شرح می‌دهد، از آمیختن این دو نظریه، نظریه جامعی که الکترودینامیک کوانتومی نام دارد، شکل می‌گیرد.

نظریه‌های الکترومغناطیسی و کوانتومی علاوه بر پدیده‌های مربوط به تابش بسیاری از پدیده‌های دیگر را نیز تشریح می‌کنند بنابراین می‌توان منصفانه فرض کرد که مشاهدات تجربی امروز، کم‌وبیش در چارچوبِ ریاضی جوابگوست. سرشت نور کاملاً شناخته شده‌است اما در مورد واقعیت نور هم‌چنان پرسش وجود دارد.

 
نمودار سرعت سنج فوکو در آزمایش نور، که در آن یک لیزر، منع نور است.

۱)تئوری نیوتن: نور را به صورت خطّ مستقیم تصور می‌کرد و برآن انعکاس قائل بود. با استفاده از این تئوری مسائل مربوط به آیینه‌ها، عدسی‌ها، منشور و دیگر مسائل را حل می‌کنیم. ۲)تئوری هویگنس: نور را موج تصوّر می‌کرد و به خوبی می‌توانست مسائل مربوط به طول موج مثل رنگ نور را توجیه کند. با استفاده از این تئوری، مسائل مربوط به آزمایش یانگ، پدیدهٔ پر اش و از این قبیل را حل می‌کنیم. ۳)تئوری پلانک: نور را تشکیل شده از بسته‌های ریزی به نام فوتون می‌دانست. بااستفاده از این نظریه مسائل فیزیک مدرن را حل می‌کنیم.



:: بازدید از این مطلب : 103
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 بهمن 1398 | نظرات ()